کد مطلب:77506 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:241

خطبه 022-در نکوهش بیعت شکنان











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«الا و ان الشیطان قد ذمر حزبه و استجلب جلبه.»

یعنی آگاه باش و به تحقیق كه شیطان برانگیخت گروه خود را و راند جماعت خود را.

«لیعود الجور الی اوطانه و یرجع الباطل الی نصابه.»

یعنی تا اینكه برگردد جور و ظلم به سوی محل اقامت او كه عبارت از فاسق باشد و راجع شود باطل به سوی اصل خود كه جاهل باشد.

«و الله ما انكروا علی منكرا،»

یعنی سوگند به خدای تعالی كه انكار بر من و عصیان من نكردند به جهت حصول منكری و غیر مشروعی، زیرا كه آنچه را كه ادعا می كنند یا منكر نبود، یا او فاعل منكر نبود و مراد نسبت قتل عثمان است به ایشان.

«و لا جعلوا بینی و بینهم نصفا»

یعنی و قرار ندادند میان من و خودشان انصاف و عدل را و آنچه می گویند كذب و زور و خلاف واقع و منافی انصاف و عدل است.

«و انهم لیطلبون حقا هم تركوه.»

یعنی و ایشان طلب می كنند حقی را، یعنی خون عثمان كه حق است طلب او از قاتلش، كه خودشان واگذاشتند او را.

«و دما هم سفكوه.»

یعنی و خونی را كه خودشان ریختند آن خون را.

[صفحه 222]

«فلئن كنت شریكهم فیه فان لهم لنصیبهم منه»

یعنی پس اگر من بودم شریك آنها در آن خون، پس از برای آنها است حظی و نصیبی از آن خون. پس مطالبه كردن آنها غلط است، زیرا كه قاتل وارث نیست تا مطالبه ی خون تواند كرد.

«و لئن[1] كانوا ولوه دونی فما التبعه الا عندهم.»

یعنی و اگر ایشان مباشر بودند بدون اذن و مدخلیت من، پس عقوبت آن خون نیست مگر بر ایشان. پس از من مطالبه كردن ظلم خواهد بود.

«و ان اعظم حجتهم لعلی انفسهم»

یعنی و به تحقیق كه بزرگتر دلیل و سبب ایشان بر عصیان من، خون عثمان است، و آن بر نفسهای ایشان لازم است، زیرا كه ایشان مباشر قتل عثمان بودند.

«یرتضعون اما قد فطمت»

یعنی عصیان سبب مطالبه ی خون نیست،[2] بلكه شیر می خواهند از مادری كه از شیر دادن طفل باز ایستاده است. یعنی توقع دارند اقطاع و ادارات و سیورغال[3] از خلیفه زمانی كه مادر و مربی آنها است و از این مقوله شیرهای حرام پستانش خشك است و بازایستاده است از این شیرها و آن مادرهایی كه خلاف حق این شیرهای حرام مال فقرا و مسلمانان را، به حلق ایشان می كردند، مردند و رفتند.

«و یحیون بدعه قد امیتت.»

یعنی و می خواهند زنده شدن بدعت عثمانی را كه به تحقیق كه مرده است و زایل شده است و ثانیا آن بدعت عود نمی كند.

«یا خیبه الداعی.»

[صفحه 223]

یعنی حاضر بشو ای حرمان و خسران خواننده ی من به حرب و قتال.[4].

«من دعا و الام اجیب»

یعنی كیست كه می خواند و به سوی چه چیز اجابت كرده می شود؟ اشارت است به پستی و رذالت خواننده به قتال و آن خود معلوم است و بی قدری و بی حرمتی سبب آن كه به خلاف حق بیت المال و مال فقرا را خوردن باشد.

«و انی لراض بحجه الله علیهم. و علمه فیهم.»

یعنی و من هر آینه راضیم به حجت خدا بر ایشان و علم خدا درباره ی ایشان و آن حجت كلام الله و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله است و آن علم، حكم خدا و رسول است كه درباره ی ایشان[5] به حسب استحقاق ایشان و رضا عبارت است از عدم تجاوز از آن، یعنی آنچه را كه ایشان طلب می كنند از خون عثمان[6] و اعطاء اقطاعات و ادرارات، من در آن با ایشان بر وفق مفاد كلام خدا و رسول و حكم مستفاد از آن با ایشان[7] رفتار می كنم،[8] و تجاوز از آن نمی كنم، اگر آنها راضی نشوند، غیر از سیف چیزی دیگر نخواهد بود.

«فان ابوا اعطیتهم حد السیف.»

یعنی پس اگر اباء كردند از پیروی حجت خدا و حجت بر آنها تمام شد، می دهم به ایشان تیزی شمشیر را به عوض آنچه مطالبه به خلاف حق می كنند.

«و كفی به شافیا من الباطل و ناصرا للحق.»

یعنی كافی است حدت شمشیر ایشان را در شفای اهل حق از مرض تعدی و جور باطل و در یاری كردن از برای حق.

«و من العجب بعثهم الی ان ابرز للطعان. و ان اصبر للجلاد»

یعنی از عجب و موجب تعجب است كس فرستادن به سوی من كه بارز و ظاهر شو

[صفحه 224]

در میدان حرب، از برای مضاربه ی نیزه[9] و صبر و تحمل كن از برای مجادله ی با شمشیر.[10].

«هبلتهم الهبول»

یعنی مفقود و مرده ببیند مادرهای اولاد مرده ایشان را.

«لقد كنت و ما اهدد بالحرب و لا ارهب بالضرب.»

یعنی به تحقیق كه من بوده ام و بودن مختص به من است در مقام حرب و جهاد و دیگران نیست و نابود بوده اند و این مسلم است در نزد همه كس و هرگز ترسانده نشده ام به حرب و هیچ كس نبوده كه نسبت به ترس حرب را به من داده باشد و بیم داده نشده ام به ضرب نیزه و شمشیر و كسی نسبت بیم مضاربه به من نكرده است.

«و انی لعلی یقین من ربی و غیر شبهه من دینی.»

یعنی به تحقیق كه من هر آینه استوار و مستحكم باشم بر یقین از جانب پروردگارم و من مرده به حیات فانی ام و زنده به بقای باقی. و آن موتی كه امثال شماها از او در بیم و ترس می باشید و دیگری را به او تخویف می كنید من از جانب پروردگارم از آن مرگ نجات و حیات یافتم، انس او با من است، نه وحشت او. و من شبهه از دین خودم كه اسلام و فطرت اصلیه است، ندارم. و به اسلام ثابت قدم و به مقتضای آن عمل می كنم و به جزای خیر خود رسیده ام و رضوان خدا از برای خود خریده ام، نه مثل شما كه در شك باشید در اسلام خود و اعتقاد به خدا و رسول صلی الله علیه و آله نداشته باشید و بنده ی هوی و هوس و شیطان نجس بوده و از مرگ با بیم و ترس باشید.

[صفحه 225]


صفحه 222، 223، 224، 225.








    1. اصل: و ان.
    2. ن و چ: یعنی سبب عصیان مطالبه ی خون نیست.
    3. اقطاع و سیورغال دادن ملكی و زمینی از طرف سلطان به كسی است، به عنوان حقوق مستمر او، با استفاده كردن از درآمد آن ملك. و ادرار، حقوق مستمر ماهانه است.
    4. شارح تحت اللفظی ترجمه كرده است، ترجمه روان و امروزی آن: وه چه بد سرانجام و ناكام است این فراخوان.
    5. ن و چ: خدا و رسول است درباره ی ایشان.
    6. ن: از قول عثمان، چ: از تیول عثمان.
    7. چ: از ایشان با ایشان.
    8. چ: می كنیم.
    9. چ: از مضاربه ی نیزه.
    10. درست این ترجمه باید مجالده ی با شمشیر باشد نه مجادله، ضرب الطعان، یعنی یكدیگر را با نیزه زدن و جلاد زدن با شمشیر است كه هم مجالده گویند و هم تجالد (از باب مفاعله و تفاعل).